سَمَک عَیّار رمانی است مشهور و قدیمی به زبان فارسی که در سدهٔ ششم هجری نوشته شده است. داستانهای این کتاب سه جلدی به دست فرامرز پسر خداداد پسر عبدالله نویسنده (کاتب) ارجانی (ارگان یا بهبهان کنونی در استان خوزستان) جمعآوری شده است. وی داستانها را از زبان یک راوی به نام صدقهٔ ابوالقاسم فراهم آورده است.
سمک عیار، یکی از داستانهای عامیانهٔ فارسی است که سینهبهسینه نقل شده و سدهها مایهٔ سرگرمی مردم ایران بودهاست. قهرمان داستان پسر شاه حلب است که دلباختهٔ دختر فغفور شاه چین شده و سپس به جنگ پادشاه ماچین رفتهاست. بیشتر رویدادهای جلدهای یکم و دوم در چین و ماچین میگذرد.
کتاب سمکِ عیار این مزیّت را دارد که چون داستانهای آن روایت مردم بود و در میان عوام مشهور و محبوب بودهاند، زبان این کتاب نیز زبان عمومی آن دوره را نشان میدهد و به همین خاطر بسیار ساده و رواناست.
صحنههای این داستان در ایران و سرزمینهای نزدیک به آن اتّفاق میافتند. بیشتر شخصیتها و قهرمانان این کتاب نامهای ایرانی دارند. شخصیت اصلی این کتاب پهلوانی نامآور به نام سمکِ عیار است که در طی ماجراهایی با خورشیدشاه سوگند برادری میخورد.
در مقدمه جلد سوم این کتاب، نام مؤلف «فرامرز پسر خداداد پسر عبدالله الکاتب الارجانی» آمده اما خود او راوی اصل داستان را «صدقه بن ابی القاسم» بیان میکند. صدقه ابوالقاسم منسوب به شیراز و فرامرز خداداد منسوب به ارجان فارس (ارگان – بهبهان کنونی در استان خوزستان) است.
کاربرد نامهای ایرانی کهن همچون خردسب شیدو، هرمزکیل، شاهک، گیلسوار، سرخورد، مهرویه و زرند و مانند اینها این گمان را قوی میکند که این افسانه کهن بوده که بعدها یعنی در سدهٔ ششم به فراخور زمان نو شدهاست. موردی که در کتاب سمکِ عیار در پیوند با وجه تسمیه خورشیدشاه، قهرمان اصلی داستان ذکر شده درست همانند همان است که در کتاب پارسی میانه بندهش در مورد منوش خورشید، از نوادگان منوچهر، پادشاه کیانی آمدهاست. این میتواند گویای پیوند این کتاب با کتابهای پارسی پیش از اسلام باشد.