میرعماد مدت‌ها از روی آثار استادان دیگری همچون بابا شاه اصفهانی و سلطانعلی مشهدی بخصوص میر علی هروی مشق کرد و از میان هزاران خوشنویس که در مدت شش قرن قبل از وی خودنمائی کرده‌اند سرآمد همه شد و حدّ این هنر را به سر حد اعجاز و کمال آن رسانید و در این هنر به جائی رسید که رونق دیگر استادان را شکست

میرعماد از تبریز به عثمانی و حجاز رفت و سپس به ایران بازگشت. مدتی در خراسان و هرات به کاتبان کتابخانهٔ فرهاد خان قرامانلو، از امرای لشکریان شاه عباس، پیوست. پس از قتل فرهاد خان به قزوین آمد و در ۱۰۰۸ قمری به اصفهان رفت. شاه عباس دوازده سال بود که بر تخت نشسته بود و صفویه در اوج قدرت و شوکت به سر می‌برد. از این رو، هنرمندان و صنعتگران راهی اصفهان می‌شدند تا از نظر مادی و معنوی ترقی کنند. میرعماد نیز عریضه‌ای به نستعلیق در مدح شاه نوشت و برای او فرستاد. شاه را خوش آمد و او را به دربار فرا خواند

میر با توجه به اسامی شهرها که در قطعات و کتاب‌هایی که نوشته آورده‌است و سندهای قدیمی، او به حلب، دمشق، عثمانی و حجاز مسافرت کرده  داخل ایران به اصفهان، قزوین، سمنان، دامغان، طبرستان و خراسان سفر نموده‌است. میرعماد تغییراتی در قواعد نستعلیق به‌وجود آورد  او شانزده سال در اصفهان اقامت کرد. شاگردان بسیاری را آموزش داد و آثار فراوانی از خود به جا گذاشت

شاه پس از استحضار از مضمون نامه و اطلاع از هنر میر او را به دربار فرا خواند و مورد لطف و عنایت خود قرار داد میرعماد به شکرانه این مرحمت شاهانه قطعات خط با اشعاری در مدح شاه نوشت و تقدیم نمود.

میرعماد پس از اقامت در دربار شاه به لطف و عنایتی که در حق او می‌شد مفتخر گردید و با اخلاق کریمه خود مورد ستایش شاه ونور چشم او گردید. این مورد باعث حسادت و فتنه و عداوت شد تا جایی که میر بخاطر نامردی‌ها با سرودن اشعاری گله مندی‌های خود را ابراز داشت. این فتنه‌ها باعث کم رنگ شدن محبت شاه نسبت به میر گردید و در عوض علیرضا عباسی مورد تفقد شاهانه قرار گرفت محبوبیت علیرضا عباسی نزد شاه به حدی شد تا جایی که شاه شمعدان بدست بالای سر او ایستاده تا وی مشق خط نماید. این عمل شاه باعث دلگیری میر گردید پس خطاب به شاه شعری بخط خود نوشت و فرستاد. این کدورت به حدی بالا گرفت که زبان میر نسبت به شاه نیش‌دارتر و کینه توزانه‌تر شد. کینه حسودان بجایی رسید که اشعار میرعماد را که در نکوهش شاه سروده و نوشته بود را به سمع و نظر شاه عباس برسانند. شاه از کرده میر ناراحت شد و برای صحت ادعای دیگران ۷۰ تومان فرستاد و در خواست کتابت شاهنامه را بنمود. پس از یک سال شاه پیکی فرستاد و در خواست کتاب را نمود میرعماد ۷۰ بیت را که نوشته بود ارسال نمود و و در جواب پیغام شاه می‌گوید

بگویید وجه سر کار زیاده بر این کفایت نکرد و مقدار پول به اندازه ابیات نگارش شده‌است. شاه از این عمل برآشفت و ابیات را پس فرستاد. میر کلیه ابیات را با قیچی برید و هر بیت را به مبلغ یک تومان به شاگردان خود فروخت و پول شاه را پس فرستاد. این عمل میرعماد باعث نفرت شاه از میرعماد گردید. از دیگر دلایل نفرت شاه از میر مذهب تسنن اوست

میرعماد حسنی قزوینی (۱۵۵۴-۱۶۱۵ میلادی/ ۹۶۱–۱۰۲۴ ه‍. ق) خوشنویس پرآوازه و از سرآمدان هنر خوشنویسی ایرانی و بزرگترین خوشنویس در خط نستعلیق است. به همین جهت «خط میر» برای حسن خط مثل بوده‌است. در سال ۱۰۲۴ ه‍.ق شاه عباس صفوی وی را متهم به پیروی از مذهب تسنن کرد و امر به قتل وی داد. از او آثار فراوانی باقی‌مانده که در موزه‌های ایران و جهان و مجموعه‌های شخصی نگهداری می‌شود. میرعماد خود را از سادات حسنی می‌دانست و از این رو رقمِ یا امضایش بیشتر «میرعماد الحسنی» بود

میرعماد الحسنی سیفی قزوینی از مشهورترین خوشنویسان تاریخ هنر ایران است که توانست پایه خط نستعلیق را چنان مستحکم نماید که تمام صاحب نظران خطوط اسلامی آن را عروس خطوط نامیدند. قلم او بیشترین تأثیر خود را در عرصه خط نستعلیق گذاشته‌است

 آثار میر عماد گواه این سخنند که میر به دو اصل نهایی اصول دوازده‌گانه خوشنویسی یعنی شأن و صفا، رسیده‌است. خط میر دارای چنان زیربنای محکمی است که حتی در زمان حیاتش تأثیر فراوانی برهم‌روزگاران خود داشت

میرعماد ذوق شعر نیز داشته و اشعاری به او منسوب است. پاره‌ای از اشعار او در «امتحان الفضلاء» میرزای سنگلاخ نقل شده‌است

دربارهٔ زندگی او در تذکره‌ها و رسالات و متون مختلف مطالب فراوانی آمده اما گوشه‌های پنهان زندگی او همواره ناشناخته مانده‌است. میرعماد در قزوین متولد شد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در قزوین گذراند و برای تکمیل هنر خود به تبریز سفر کرد. در مورد سالیان اولیه زندگی او و آغاز یادگیری‌اش در قزوین سخنان زیادی به میان است اما هیچ‌کدام قطعی نیست.

تولدش سال ۹۶۱ در قزوین و مرگش ۱۰۲۴ بوده. از خاندان بزرگ سیفی قزوین بود. مستقیم زاده در تذکره تحفه الخطاطین اسم او را محمد و پدرش را حسین می‌نامد. بعدها به «عمادالملک» و «میرعماد» مشهور شد و شهرت وی سراسر ممالک گیتی را فراگرفت. نسبت او چنان‌که در دست‌نویس‌هایش مشاهده می‌شود از سادات بلند مرتبه حسنی بوده و جد او از کاتبان و کتابداران دوره صفوی در قزوین بوده‌است.

بنا به گفته خانم آن ماری شیمل در کتاب خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، میرعماد در سن ۸ سالگی شروع به آموزش خط نمود. در کودکی، در قزوین به تحصیل علوم و مبانی خوشنویسی در نزد استادانی چون عیسی رنگ کار و مالک دیلمی پرداخت و در جوانی برای تکمیل هنر خود به تبریز مسافرت کرد و از تعلیمات استاد مشهور زمان ملاّ محمد حسین تبریزی بهره گرفت. می‌گویند میرعماد روزی قطعه‌ای از خط خود را به ملا محمدحسین تبریزی نشان داد؛ استاد فرمود: «اگر چنین توانی نوشت بنویس وگرنه قلم فرو گذار.» میر گفت: «خود نوشته‌ام». استاد روی او را بوسید و خط او را روی چشم گذارد و فرمود: «امروز استاد خوشنویسان هستی» و او را از شاگردی بی‌نیاز دانست

بگویید وجه سر کار زیاده بر این کفایت نکرد و مقدار پول به اندازه ابیات نگارش شده‌است. شاه از این عمل برآشفت و ابیات را پس فرستاد. میر کلیه ابیات را با قیچی برید و هر بیت را به مبلغ یک تومان به شاگردان خود فروخت و پول شاه را پس فرستاد. این عمل میرعماد باعث نفرت شاه از میرعماد گردید. از دیگر دلایل نفرت شاه از میر مذهب تسنن اوست

history footer
History
Home footer
Home
book footer
Book

Reference

  • فضایلی، حبیب‌الله، اطلس خط، چاپ دوم ۱۳۶۲ اصفهان، انتشارات مشعل اصفهان، ص ۵۲۲–۵۵۲
  • مجله بخارا – نگاهی به کتاب احوال و آثار میرعماد
  • پیدایش و سیر تحول هنر خط، انتشارت یساولی، چاپ دوم ۱۳۶۰ ص ۱۴۹